هدفهای کلی
1.آشنایی با تعریف، موضوع، هدف روان شناسی رشد
2.آشنایی با تعریف مفاهیم رشد، نمو، و نضج.
3.آشنایی با سرگذشت و تئوریهای روان شناسی رشد.
هر یک از ما فردی است بی همتا. افکار، احساسات، و رفتارهای یک فرد به خودش اختصاص دارند و اگر چه شبیه همسالانش به نظر می رسد. زیرا دارای همان دستگاههای زیستی است که دیگران دارند یعنی مغز، چشم، قلب و … دارد.
همچنین، هر فرد مانند اشخاص دیگر ذهنی دارد، میاندیشد و استدلال می کند و به یاد می آورد. و نیز مانند دیگران تجربه های اجتماعی با مردم دارد. همه ما در خانواده بزرگ شده ایم و با همسالان و دوستان خود روابطی داریم، و اکثر ما سالهای زیادی از عمرش را در مدرسه گذرانده است.
این فرایندها عبارتند از:
فرایندهای زیستی و بدنی
فرایندهای شناختی
فرایندهای اجتماعی و شخصیتی
فرایندهای شخصیتی
مسائل روز در رشد و تکامل
پرسش از تغییر کیفی در دوران کودکی
پرسش از مشکلات یا مسائل مراحل رشد و تکامل
پرسش درباره پیوستگی و ناپیوستگی در رشد و نمو که دارای سه بعد است
منبع :پاورپوینت کتاب روان شناسی رشد 1
روان شناسی را می توان مطالعه علمی رفتار و فرآیند های ذهنی تعریف کرد.
پنج مسئله عمده که در حوزه بررسی های روان شناسان قرار دارد عبارتند از:
صدمه مغزی و شناسایی چهره
نسبت دادن صفت به افراد
نسیان خاطرات کودکی
تنظیم وزن
ابراز پرخاشگری
روانشناسی جدید در فلسفه قرون 4 و 5 پیش از میلاد (سقراط ، افلاطون و ارسطو)
دیدگاه زیست شناسانه نیز قدمتی به اندازه فلسفه دارد.
دید گاه زیست شناسانه
دیدگاه رفتاری
دیدگاه شناختی
دیدگاه روان کاوانه
دید گاه پدیدار شناسانه
مغز انسان حاوی بیش 10 میلیاردسلول عصبی و تقریباً بی نهایت پیوند و اتصال درونی میان سلولها است. در واقع شاید پیچیدهترین ساختار در تمام کائنات باشد.
در این رهیافت به مطالعه موجودات انسانی و سایر گونه ها پرداخته می شود.و سعی بر آن است که رفتار ظاهری سازواره را به وقایعی الکتریکی و شیمیایی ربط داد که در داخل مغز و دستگاه عصبی رخ می دهد.
در این رهیافت غرض آن است که فرایندهای عصب – زیست شناختی ای مشخص و معیین شود که زیر بنای رفتار و فرایند های روانی را تشکیل می دهد.
پژوهشگران مهمترین تعریف یادگیری را تغییری نسبی می دانند که بر اثر تجربه و آموزش در رفتار موجود زنده پدید می آید.
گروه دیگر از روان شناسان معتقدند که یادگیری تعییری نسبتا دائمی در توانایی، گرایش یا استعداد پاسخ دادن است.
به اعتقاد bugelski یادگیری عبارت از ایجاد مدارهای عصبی نسبتا ثابت در سلسه اعصاب است که فعالیت آنها موجب برانگیختگی و دگرگونیهای رفتاری می شود.
یادگیرى به طور کلى فعالیتى دگرگونساز است که افراد را براى مقابله با رویدادها و سازش با محیط آماده مىسازد و در موقعیتهاى مختلف و در اکثر سطوح زندگى حیوانى، از بازتابهاى شرطى جانوران پست تا فرایندهاى پیچیده شناختى افراد آدمى رخ مىدهد.
یادگیرى در واقع هم یک رشته فرایند است و هم فرآورده تجربهها. بعضى از فرایندهایى که در داد وستد میان موجود آدمى و محیط انجام مىگیرد عبارتاند از احساس و ادراک، یادآورى، نمادسازى، اندیشه مجرد و سرانجام رفتار.
تا یادگیرنده شخصاً آمادگى لازم را نداشته باشد نمىتواند چیزى بیاموزد. در واقع شرایط لازم یا آمادگى شاگرد براى یادگیرى یکى از بنیادیترین پایههاى یک آموزش و پرورش پویا و پیشرو است.
زیرا اکثر روانشناسان آمادگى را کیفیتى مىدانند که لازمه آن رشد مطلوب بدنى و روانى یادگیرنده است. این شرایط به ترتیب اهمیت بدین قرارند: هدف، علاقه بیشتر و کوشش بیشتر
هدف
انگیزه فرد در مورد هدف ممکن است به پنج صورت جلوه کند:
هدف آنقدر دشوار باشد که امید هیچگونه موفقیتى نباشد.
هدف آن چنان ساده و ناچیز تصور شود که رغبت به کار و کوشش را ایجاد نکند.
3.تعیین هدفهاى ناممکن یا دیررس تا بدین وسیله فرد خود را مهم و پیشرو نشان دهد.
گزینش هدفهاى کم اهمیت و زودرس به منظور پرهیز از هرگونه ناکامى.
علم نحو علمی است که از حالات اواخر کلمات هنگام ترکیب کلمه ای با کلمه ی دیگر بحث می کند. موضوع علم نحو، کلمه و کلام است.
کلمه لفظی است که وضعا دال بر معنی است و لفظ عبارت است ازچیزی که منطوق انسان است. لفظ مستعمل را کلمه گویند .
کلام لفظی است مرکب از دو یا چند کلمه که نسبتی بین آنها برقرار باشد.
کلمه وقتی که با کلمه ی دیگر ترکیب می شود از نظر حالت آخر آن بر 2 قسم است :
– یک قسم از کلمه آخرش هم از لحاظ حرکت و هم ازلحاظ حرف بر یک حالت ثابت می ماند که آن را مبنی می گویند.
– یک قسم دیگر آخرش یا از لحاظ حرکت ویا از لحاظ حرف متغیر است که آن را معرب می خوانند.
اعراب به تغییر حرف آخر و یا حرکت حرف آخر کلمه به اقتضای موقعیتی که از نظر معنی در جمله پیدا می کند گفته می شود.
مثال:
جاءَ علیٌ
رَایْتُ علیاً
مَررْتُ بِعَلیٍ
«علی» در مثالهای فوق به ترتیب فاعل و مرفوع، مفعول و منصوب و مجرور به حرف جر است، چون«علی» معرب است اعراب مختلف بر آن ظاهر شده است.
عبارت است از حالت ثبات و عدم تغییری است که حرف آخر کلمه هم از لحاظ حرکت و هم از لحاظ حروف داراست.
به مثالهای زیر توجه کنید :
جاءَ هذا الرجُلُ
اِشَریْتُ هذا الکتابَ
مَرَرْتُ بِهذا الرجُلِ
منبع :پاورپوینت کتاب قواعد عربی 3
مابین سالهای 500 تا 528 ه. ق. کودکی پای به حیات گذاشت که نام او را ابراهیم گذاشتند. پدرش نجیب الدین، نجاری بیش نبود و مادرش کنیزی طباخ از رومیان مسیحی که بعداً مسلمان شده بود و جدّش جولاهه. با وجود چنین خاندان بی نام و نشان هنوز بیست سالش نشده بود که به یکی از شاعران ممتاز عصر خود تبدیل شد و آنچنان شهرت و محبوبیتی به دست آورد که همۀ شاهان پدر بی نام و نشان او را فراموش کردند و در دربارهای خود پذیرای وجود وی شدند.
تربیتها و حمایتهای عموی وی کافی الدین عمر بن عثمان خاقانی را به جایی رساند که به حسان العجم یا افضل الدین ملقب شد.
ابو العلاء گنجه ای شاعر دیگر همین دوران استعداد خاقانی را کشف کرد و در تربیت شاعری اش کوشید و به دربار خاقان شروان معرفی کرد.
شعر خاقانی در قصیده و قطعات و ترکیب بندها بسیار پیچیده، مشکل یاب، از حیث دریافت معنی بسیار سخت و گاه ناممکن است و این ویژگی شامل اکثر قصاید وی می شود. همین ویژگی در کنار سایر مختصات لغوی و بیانی وی را در کنار سایر قصیده سرایان ماقبل و مابعد صاحب سبک ساخته است.
1- جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ
دل طلب کز دار ملک دل توان شد پادشا
جوشن: نوعی از لباس جنگ که غیر از زره است. جوشن صورت، اضافه تشبیهی است به معنی روپوش محکم و پولادین.// مردان: کنایه از عارفان و اهل معنی.// دل: مهبط اسرار الهی و نقطه عروج انسانی.// دار: به عربی خانه و محله و سرای.//
معنی بیت: شیفتگی به ظاهر را رها کن و در رده اهل معنی درآی و برای رسیدن بدین منظور رجوع به دل کن، چون از این طریق سلطنت مطلق قابل دریافت است.
2- تا تو خود را پای بستی باد داری در دو دست
خاک بر خود پاش کز خود هیچ نگشاید ترا